عشق واژهی موهومیبیش نیست در شهری که "حافظ" تنها اسم یک خیابان باشد "فردوسی" اسم یک میدان، "خاقانی" اسم یک پل، و مردمش؛ متفکران و ادیبان را
به جای کتابخانهها در نقشه بجویند! آه! در شهری که "فرهنگ" از موزهها به سفره خانهها "کتاب" از خانهها به موزهها "مروت" از خاطر به خاطرهها و "محبت" از قلبها به دیار باقی کوچ کرده است و انسانها؛ با واحد پول ارزش گذاری میشوند تعجبی ندارد که عشق از یاد برود؛ در شهری که مرد فتحهاش را به ضمه داده است و زن سکوت برهنه ای است در برابر فریاد بیپولی، چه طنز تلخی میشود جوانمردی وقتی همه قاضیاند و هیچکس محکوم نیست!