در تنظیمات داخلیِ ما آدمها یک گزینه به نام “پذیرفتنِ اشتباه” وجود دارد که اکثرمان آن را فعال نمیکنیم ، مثلا در کودکیها اگر کارِ بدی میکردیم یا در مدرسه در درسی نمرهی خوبی نمیگرفتیم به جای پذیرفتنش سعی میکردیم آن را کتمان کنیم و در موردش با هیچ اَحدی صحبت نکنیم حتی گاهی دروغ هم چاشنی آن میکردیم که نه من عالی هستم و حرف نباشد؛ به این دلیل که دیگر کسی ما را باز خواست نکند و ما هم به کسی جواب پس ندهیم.
ما بزرگتر شدیم و هنوز هم همان رفتارهای کودکی در وجودمان زنده است یعنی ما همان بچههای ترسوی دیروزیم که حالا به همراه اشتباهاتمان بزرگ شده ایم و خطاهای بزرگتر میکنیم و با دروغهای بزرگتر رویشان سَرپوش میگذاریم و با انرژی بیشتری کتمانشان میکنیم برای اینکه هیچ وقت آن گزینه را به جهتِ ترس از تنبیه یا تحقیر و یا به دلیل غرور بیجایمان از اول فعال نکردیم و حالا هم با همان مُدل زندگی میکنیم.
این “نپذیرفتنِ اشتباه” نقطهی شروع بدبختیهای ما بوده و هست، در کودکی وقتی کسی کاری به ما نداشت ما باز هم آن اشتباهها را تکرار میکردیم میگفتیم: درسمان خوب است و درس نمیخواندیم، میگفتیم: انجام دادیم در حالی که کار نکرده بودیم، میگفتیم: بلدیم و دنبالش نمیرفتیم، انگار دروغ هایمان باورمان میشد و با باورهای دروغمان به اشتباهاتمان ادامه میدادیم مثل امروز که روی بیسوادی مان، روی مطالعه نکردنمان، روی نفهمیدنمان، روی نداشته هایمان و روی همهی انتخابهای اشتباهمان سرپوش میگذاریم تا مبادا کسی ما را مؤاخذه کند.حرفِ آخر اینکه قدمِ اول در اصلاحِ اشتباه و پیشرفت “پذیرفتنِ اشتباه” است، بیایید این گزینه را فعال کنیم.
نویسنده: مجید احمدی