4 ژانویه 2019

این بار مرا

این بار مرا یک بغل محکم کن
لبخند بزن، غم دلم را کم کن
من آمده ام! خسته‌ی عمری دوری
یک چای هل تازه برایم دم کن!
4 ژانویه 2019

لوبیای سحر آمیز

از عشق و اُمید و زندگی لبریزی
بر دردِ دلم تو بهترین تجویزی
آغوش ‌تو می‌برد مرا تا خورشید
الحق که تو لوبیای سحر آمیزی!
24 دسامبر 2018

چشم عسلی

ای چشم عسلی دوباره تَن کن بغلم را
باشد که بگیرم از تو سهمِ عسلم را
یک چای دگر بریز و بنشین که برایت
آهسته بخوانم دو سه بیتِ غزلم را!
23 دسامبر 2018

یلدا

از قامت شاخه‌ها بلور آویز است
این حال و هوا عجیب شور انگیز است
یلدا و انار و فال حافظ یعنی:
سر وقت خداحافظی پاییز است!
23 دسامبر 2018

من نیستم

من اهل اشک و التماس و باج دادن نیستم
در فکر یک آغوش دیگر باش نه من نیستم
تو دو به شکی بین ماندن با من و او شک نکن
زود انتخابش کن که من در فکر ماندن نیستم
19 دسامبر 2018

عشق

مستِ تو شوم اگر شود ساقی عشق
در حسرتِ آنم کند انفاقی عشق
از تو نفسی جدا نخواهم شد چون
یک دومِ من تویی و الباقی عشق
6 اکتبر 2018
مجید احمدی

او

او آمد و از خوابِ بَدم پا شده بودم
من تازه از این دلهره مِنها شده بودم
انگار که تقدیر عوض شد به نگاهی
من بودم و با دلبرکی ما شده بودم
11 سپتامبر 2018

بدون من (همراه دکلمه)

دیدی که سخت نیست تنها بدون من
و صبح می‌شود شب‌ها بدون من
این نبض زندگی بی‌وقفه می‌زند
فرقی نمی‌کند دنیا بدون من!
11 سپتامبر 2018

پازل (همراه دکلمه)

رازی از دلخوشی درونش بود
دردی از روزگار من کم کرد
دلم از سینه پر کشید انگار
وقتی از پنجره نگاهم کرد!
11 سپتامبر 2018

دو عدد قهوه‌ی قاجار

او آمد و از خوابِ بَدم پا شده بودم
من تازه از این دلهره مِنها شده بودم
انگار که تقدیر عوض شد به نگاهی
من بودم و با دلبرکی ما شده بودم