وبسایت رسمی
مجید احمدی
بیوگرافی
کتابها
گالری
ویدئوها
اشعار
نوشتهها
ترانهها
آهنگها
شعرها
صفحه اصلی
شعرها
4 ژانویه 2019
این بار مرا
این بار مرا یک بغل محکم کن
لبخند بزن، غم دلم را کم کن
من آمده ام! خستهی عمری دوری
یک چای هل تازه برایم دم کن!
4 ژانویه 2019
لوبیای سحر آمیز
از عشق و اُمید و زندگی لبریزی
بر دردِ دلم تو بهترین تجویزی
آغوش تو میبرد مرا تا خورشید
الحق که تو لوبیای سحر آمیزی!
24 دسامبر 2018
چشم عسلی
ای چشم عسلی دوباره تَن کن بغلم را
باشد که بگیرم از تو سهمِ عسلم را
یک چای دگر بریز و بنشین که برایت
آهسته بخوانم دو سه بیتِ غزلم را!
23 دسامبر 2018
یلدا
از قامت شاخهها بلور آویز است
این حال و هوا عجیب شور انگیز است
یلدا و انار و فال حافظ یعنی:
سر وقت خداحافظی پاییز است!
23 دسامبر 2018
من نیستم
من اهل اشک و التماس و باج دادن نیستم
در فکر یک آغوش دیگر باش نه من نیستم
تو دو به شکی بین ماندن با من و او شک نکن
زود انتخابش کن که من در فکر ماندن نیستم
19 دسامبر 2018
عشق
مستِ تو شوم اگر شود ساقی عشق
در حسرتِ آنم کند انفاقی عشق
از تو نفسی جدا نخواهم شد چون
یک دومِ من تویی و الباقی عشق
6 اکتبر 2018
او
او آمد و از خوابِ بَدم پا شده بودم
من تازه از این دلهره مِنها شده بودم
انگار که تقدیر عوض شد به نگاهی
من بودم و با دلبرکی ما شده بودم
11 سپتامبر 2018
بدون من (همراه دکلمه)
دیدی که سخت نیست تنها بدون من
و صبح میشود شبها بدون من
این نبض زندگی بیوقفه میزند
فرقی نمیکند دنیا بدون من!
11 سپتامبر 2018
پازل (همراه دکلمه)
رازی از دلخوشی درونش بود
دردی از روزگار من کم کرد
دلم از سینه پر کشید انگار
وقتی از پنجره نگاهم کرد!
11 سپتامبر 2018
دو عدد قهوهی قاجار
او آمد و از خوابِ بَدم پا شده بودم
من تازه از این دلهره مِنها شده بودم
انگار که تقدیر عوض شد به نگاهی
من بودم و با دلبرکی ما شده بودم
صفحه قبلی
1
2